مناجات ماه رمضانی با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
کشکول من شکسته در این کوچهها خدا دستی بکش به روی سر این گدا، خدا هـربـار در زدم تو جـوابـم نـکـردهای هـربـار گـفـتـهای که بـیـا، بـا وفـا خدا از بس گناه کردهام این چشمه خُشک شد اشـکی برای تـوبه نـمانده است یا خدا اوج کمالِ سجده همین سربهزیری است خـیـری نـدیـده بـنـدۀ سـربـههـوا، خـدا گاهی صلاحِ طفل به تنبیه گشتن است پس مرحـمت نـما و ادب کن مرا خدا این بال، بال نیست، وبالِ پریدن است وقـتی سحـر مرا نـرسـانـدهست تا خدا ممنون که باز تا رمضان زنده ماندهایم فرصت شدهست تا بـزنیمت صدا خدا درهـم بخـر، سـوا نکـنی جـانِ فـاطمه درهم بخر، به حُرمت خیرالنساء؛ خدا گرچه کـسی ضمـانـتـمـان را نمیکـند امّـا هـنـوز هـسـت خـراسـان مـا، خدا در صـحـن انـقـلاب دلـم منـقـلـب شده تـا گـفـتـهام: بـه حـقِّ امـامِ رضـا خـدا هـرگـاه کار بـنـدگـیام لـنگ میشـود انّــی اعــوذ بــالــحـرم کــربـلا، خــدا ما را "حسین" لطف نمود و دُرست کرد ما را حـسـینِ فـاطـمه کردهست با خدا در ظاهر است ذکر لب ما؛ حسین حسین در بـاطـن است ذکـر لب ما؛ خدا خدا این روزها که تـشـنـهتـرم یـاد میکـنم کــام عـطـش کـشـیـدۀ اربـاب را خـدا لب تشنه بود و رفت به گودال، آه، آه دارد صدای شـمـر میآیـد ز قـتـلـگـاه |